1- از ابتدای قرون وسطی،اندیشمندانی نظیر سن توماداکن و پیروانش که اکثرا از میان کاتولیک ها برخاسته بودند دست به وضع نظریه حاکمیتی زدند که به جای منشا ماوراءالطبیعه ای،ریشه انسانی داشت.
2-اساس و پایه این نظریه مبتنی بر این تفکر است که حق فرمانروایی متعلق به مردم است چون انسان مستقل،مختار و صاحب اراده است.
نظریه حاکمیت دموکراتیک در دو مرحله فکری شکل گرفته است:
الف-حاکمیت مردم
ب-حاکمیت ملی