1-ساده یا متمرکز
2-پیچیده یا غیرمتمرکز
الف-عدم تراکم
ب-عدم تمرکز
ج-وحدت انتظامی
د-منطقه گرایی
با توجه به ساختار درونی کشورها و بررسی استخوان بندی حقوقی-سیاسی آن ها عمدتا صور مختلف آنها به این شرح است:
1-کشورهای تکبافت(بسیط)
2-کشورهای چندپارچه(مرکب)
1- در این دکترین،حقوق بین الملل به عنوان نظم برتر جانشین حقوق طبیعی می گردد.
2-براساس این نظریه،کشورها متعلق به جامعه بین المللی هستند و سازوکار این جامعه ایجاب می کند که اراده خودمختار اعضای آن،نوعی محدودیت را پذیرا باشد تا روابط بین المللی بتواند نظم یابد.
3-حقوق بین الملل ضمن این که سلطه دولت-کشور را بر فعالیت های داخلی و خارجی آن را می پذیرد،لکن اگر نظم حقوقی آن در تعارض با نظم حقوقی بین المللی قرار گیرد،موازین حقوق بین المللی آن را محدود می کند.
در قوانین داخلی به ویژه قانون اساسی،باید مقرراتی پیش بینی شود تا حدود و اختیارات قدرت،تعیین و حقوق و آزادی های عمومی تضمین شود.
1-با توجه به این اصل تنها دولت است که می تواند طبق اراده خود، قدرت خویش را محدود سازد.
2-یکی از الگوهای خودمختاری و استقلال،اختیار خودمحدودسازی است. بنابراین اراده دولت می تواند قدرتی نامحدود را تبدیل به قدرتی محدود کند.