1-برتری قدرت یک دولت-کشور نسبت به اعضای جامعه نظیر فرد،گروه،طبقه یا تقسیمات سرزمینی مانند شهر و شهرستان و استان و ایالت یا نهادهایی نظیر حزب و... است.
2-آخرین کلام متعلق به اوست و اراده او بر کلیه اراده های موجود غلبه دارد.
1-مشخص کننده شخصیت متمایز حقوقی و سیاسی دولت-کشور و استقلال و عدم وابستگی آن در ارتباط با سایر دولت-کشورهاست.
2-نفی هرگونه وابستگی به دولت های خارجی یا تبعیت از آن ها است.
3-کشوری دارای حاکمیت برونی است که در روابط متقابل خود در سطح بین المللی با دولت-کشورهای دیگر کاملا برابر بوده به عنوان شخصیت حقوقی مستقل و هم سطح در برابر دیگر دولت ها جلوه می کند.
1-قدرتی حقوقی است.
2-منشا و مبدا است.(براساس آن صلاحیت ها مشخص می گردند)
3-منوط و مشروط به هنجارهای دیگر نیست.
4-برتر است.
حاکمیت عبارتست از قدرت برتر فرماندهی یا امکان اعمال اراده ای فوق اراده های دیگر.
مفهوم حاکمیت و دولت-کشور چنان با هم پیوند خورده اند که دولت-کشور بدون حاکمیت موجودیت ندارد و برعکس بدون دولت-کشور ،حاکمیت مطرح نیست.