1- در این رژیم ها قدرت سیاسی در کف طبقه ای اجتماعی است که شایستگی و زندگی آن ها در قیاس با دیگران مشخص است.
2-اعضای طبقه فرمانروا از لحاظ نظری بهترین و نخبگان هستند.
3-در زبان یونانی آریستوس به معنی خوب،نجیب و شریف است. بنابراین آریستوکراسی بر اندیشه برتری طبیعی یا اکتسابی حاکمان تکیه داشته است.
4-چنین حکومتی در عین حال از خصلت های فردی و اوضاع اجتماعی نشات می گیردو یعنی ضمن این که این طبقه اقلیت برای خود نوعی برتری ذاتی و طبیعی قائل هستند، شرایط اجتماعی و اعتقادی مردم هم می تواند در به قدرت رسیدن آنان بسیار تاثیرگذار باشد.
1-حکومت شمار معدودی که در اقلیت به سر می برند اما به سبب حوادث مختلف قدرت را به دست دارند،اصطلاحاً چندتن سالاری نامیده می شود.
2-ارسطو صورت صالح این گونه رژیم ها را آریستوکراسی و شکل فاسد آن را الیگارشی نام گذاری کرده است.
3-در رژیم های چند تن سالاری حکومت مختص گروه و طبقه ای در جامعه است که از خصلت های ویژه و بارزی برخوردار هستند
4-این خصلت ها می تواند جنبه های مختلفی داشته باشد؛جنبه هایی از قبیل : طبقه نهبگان یا زبدگان،طبقه زمین داران یا فئودالیسم،طبقه ثروتمندان یا پلوتوکراسی، طبقه نجبا یا اشراف زادگان و طبقه نظامیان.
1-برخلاف مونوکراسی های کهن و کلاسیک که بر دو خصلت استثنایی و موقتی استوار بودند، نظریه سازان مونوکراسی جدید و توده ای کوشیده اند تا این گونه رژیم ها را از قید محدودیت زمانی و حالت غیرعادی برهانند و به این گونه رژیم ها خصلت دائمی بخشند.
2-حکومت موسولینی ،هیتلر و استالین از این نوع بودند.
3- دراین گونه حکومت ها مانند مونوکراسی های کلاسیک ،قدرت واقعا یا در نهایت به یک فرد متعلق است.
4-کلیه مجالس و شوراها در عمل دارای قدرت واقعی نیستند و نقش آن ها یا بسیار محدود و یا عملا در حکم معدوم است.
5-اگر در مونوکراسی کلاسیک، مردم عادی فقط تحت فرمانروایی واقع می شوند و باید اثرات دیکتاتوری را تحمل کنند، در مونوکراسی های توده ای ،پیوسته از مردم ،خلق،پرولتاریا و غیره سخن به میان می آید که بیشتر به قصد بهانه و عاملی برای استقرار تمرکز قدرت است و شرکت مردم،رای مردم،همه پرسی یا سایر اشکال مشارکت همه در جهت استقرار دیکتاتوری بسیج می شود.
6-یکی دیگر از مشخصات این نوع دیکتاتورها ،وجود حزب واحد است؛این حزب واحد برای بسیج هواداران و سازمان دادن به کسانی است که حاضرند به مناسبت گرایش های نظامی،اقتصادی و اخلاقی از قدرت مستقر به ویژه از رهبر آن حمایت کنند.
7-حزب واحد یا حزب دولتی، تنها تشکیلاتی است که حق حمایت دارد و اشخاص و احزاب دیگر به انواع بهانه ها اجازه فعالیت نمی یابند.
8-فرق این گونه احزاب با احزابی که در دامان دموکراسی پرورش می یابند،این است که احزاب دموکراتیک غالبا از درون توده های مردم و در رقابت با سایرین به صورت طبیعی و خودجوش به وجود می آیند درحالی که حزب واحد حول ایدئولوژی رسمی و غیرقابل رقابتی که از سوی رهبران قدرتمند وضع شده است،سازمان می یابد.
9-آخرین مشخصه این گونه رژیم ها،توتالیتاریسم یا همه گیری آن هاست،یعنی دولت واحد، حزب واحد و ایدئولوژی واحد که محصول فرمانروایان است.
10-دولتی را می توان توتالیتر گفت که ادعا دارد با جامعه قرین بوده آن را در پوشش خود قرار می دهد.
12-در حکومت های توتالیتر ،انسان ها نه تنها در بعد سیاسی بلکه در سایر ابعاد اقتصادی ،اجتماعی،اخلاقی و خانوادگی باید از مشی رسمی و دولتی تبعیت کند.
1-دیکتاتوری یکی از اشکال مهم مونوکراسی است و به دنبال شرایط استثنایی و خارق العاده از قبیل جنگ ها و کودتاها و شورش ها به وجود می آید.
2-قدرت سیاسی به طور کامل در شخص دیکتاتورها متمرکز می گردد و کلیه موارد به حکومت به صورت یکپارچه در ید اختیار او واقع می شود.
3-عمر رژیم های دیکتاتوری،قاعدتاً از لحاظ زمانی محدود و موقت است.
4-در دیکتاتوری ممکن است تشکیلات و قوای حکومتی وجود داشته باشد و در ظاهر، آن ها حکومت را اداره کنند، اما در عمل ابتکار تمام اقدامات و تصمیمات حکومتی با شخص دیکتاتور است،نظیر کشورهای عراق در زمان صدام و لیبی در زمان قذافی.
5-پدیده دیکتاتوری درصورتی که تغییر ماهیت دهد، مثلاً توسط شخص دیکتاتور دارای مقرراتی درباره جانشین گردد،دیگر دیکتاتوری به معنای اخص کلمه نیست و باید نام دیگری مثلاً سلطنت مطلقه برای آن انتخاب کرد.
1-شکل خودکامه رژیم ها نیز مانند سلطنت مطلق از گذشته های دور وجود داشته است.
2-برخلاف پادشاهی مطلق،شرط تشکیل رژیم خودکامه ،خودسری و تصمیمات یک جانبه و خارج از موازین نهادهای موجود در جامعه است.
3-بدترین شکل حکومت تلقی می شود.
4-اساساً خودکامگی در ذات خود فاسد و موجب نابودی نهادهای منظم و از میان رفتن حس ابتکار و خودجوش در جامعه است.